وبلاگ شخصی احسان فردآقایی

وبلاگ شخصی احسان فردآقایی

۹ مطلب با موضوع «معاد» ثبت شده است

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل نهم: شهدا در روز رستاخیز

خداوند متعال درباره شهدا مى‏فرماید:وَاَشْرَقَتِ اْلاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ووُضِعَ الْکِتابُ وَجى‏ءَ بِالنَّبِیّینَ وَالشُّهَداءِ وَقُضِىَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِ‏ّ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ(256) و به طور کلى در قرآن مجید از چندین گروه به عنوان شهدا (گواهان) بر اعمال در روز قیامت یاد شده است.

شهادت (گواه) بر شى‏ء عبارت است از تلقى و دریافت آن از راه حضور و رؤیت که این مرحله، مرحله تحمل و دریافت شهادت است و گواهى دادن درباره‏ امرى پس از دریافت آن و این مرحله از شهادت، مرحله ادا نامیده مى‏شود و واضح است که شهادت بر اعمال (در روز قیامت) تنها گواهى بر صورت ظاهرى اعمال نیست، بلکه شهادت بر باطن اعمال و وضعیت آنها از نظر اطاعت و معصیت و یاسعادت و شقاوت مى‏باشد؛ چرا که مقتضاى حکم و قضاوت بر اساس گواهى شهدا، آن هم از سوى «احکم‏ الحاکمین» همین است که شهادت بر حقیقت و باطن اعمال باشد.

درک و تلقى اوصاف حقیقى اعمال غیر ممکن است، مگر براى شاهدانى که از ریشه و منشأ آنها مطلع باشند و بر ضمایر و نهانها و نیتها وقصدها آگاهى داشته باشند. از این‏رو شهادت در روز قیامت، در عین اینکه نوعى تکریم و ارج نهادن به مقام شاهد به شمار مى‏رود لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ اِلاَّ بِاِذْنِهِ(257) در عین حال تنها به کسانى اختصاص دارد که در دنیا چنین مقامى (نگاهى از ضمایر) به آنها ارزانى شده باشد، خداوند متعال مى‏فرماید:«لا یَتَکَلَّمُونَ اِلاَّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقالَ صَواباً(258) و صواب، ضد خطاست.

و نیز مى‏فرماید:اِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِ‏ّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ(259) بنابراین، شهادت در آن روز تنها براى کسانى ممکن خواهد بود که اعمال عاملین را به طور دقیق و بدون هیچگونه خطا و اشتباه حفظ و ضبط نمایند.

برای ادامه مطلب کلیک کنید:

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل هشتم: نامه اعمال

خداى متعال مى‏فرماید:وُکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرهُ فى عُنْقِهِ فى وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً * اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً(214).

خداى متعال در این آیه بیان مى‏دارد که «طائر» انسان را؛ یعنى همان عمل که او آن را به فال نیک یا بد مى‏گیرد همراه او و ملازم او قرار داده است. بنابراین، طائر انسان، همان عمل اوست که به گردنش آویخته است و از این رو طائر در آیه، به «فى عنقه = بر گردن بودن» توصیف شده است.

اعمال انسان که به نفع یا زیان او ضبط و حفظ مى‏شوند، در دنیا براى او محسوس نیستند؛ زیرا که «حواس» تنها با سطح و ظاهر اشیاء تماس پیدا مى‏کنند و عمق و باطن امور را تنها از راه آثار و نشانه‏ها درک مى‏کنند، ولى نشأه (جهان) دیگر جهانى است که همه نهانها در آن آشکار مى‏گردد و به آزمایش گذاشته مى‏شود و همه چیز ظاهر و بارز مى‏شود وَبَرَزُوا للَّهِ‏ِ جَمیعاً ازاین رو طائر را به کتاب و نامه‏اى وصف کرده است که شخص آن را گشوده و آشکار مى‏یابد.

خداى متعال مى‏فرماید:اَحْصیهُ‏اللَّهُ وَنَسُوهُ(215) و نیز فرمود:بَلْ بَدالَهُمْ مَّاکانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ(216) و در آن «احصاء = شماره کردن» و «بداء = آشکار شدن» و «لزوم = ملازم بودن» را به نفس اعمال نسبت داده است؛ زیرا که کتاب (نامه اعمال) خود اعمال و یا حقیقت آنها را در بر دارد نه خطها و نوشته‏هایى که در میان آنها طبق قرارداد و اصطلاح، بر مفاهیم معینى دلالت دارند.

خداوند متعال در این باره مى‏فرماید:یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُالنَّاسُ اَشْتاتاً لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یَّعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَّعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ(217).

و نیز مى‏فرماید:وَلِیُوَفِّیَهُم اَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ(218) و چند آیه دیگر که مضمونى شبیه به مضمون آیه‏هاى یاد شده دارند مانند:یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ اْلأِنْسانُ وَاَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏(219) و یُنَبَّؤُا اْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ(220).

پیش از این، به این حقیقت اشاره کردیم که آن روز (رستاخیز) محیط به جمیع مراتب وجود است و همه آن مراتب را داراست و لذا همان‏طور که خود اعمال، حاضر و ظاهر مى‏شوند، حقایق اعمال و واقعیتشان نیز حضور مى‏یابند.

برای مطالعه ادامه مطلب، کلیک کنید:

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل هفتم:میزان‏

خداوند فرموده است:وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ(206). در این آیات خداوند بیان فرموده است که در روز قیامت «وزن» یا «کشیدن» حقیقتى است ثابت. شاید جمع بودن «موازین» در عبارت:فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ و مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ به اعتبار تعداد وزن کردنها باشد.

همچنین در این آیات بیان شده است که سنگینى در نیکیها و سبکى در بدیهاست، با وجود اینکه ظاهر امر مقتضى خلاف این مطلب است، همچنانکه مى‏فرماید:وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ(207).

و:یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا(208).

و:ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلیَن(209).

این سنگینى نیکیها و سبکى بدیها، همان‏طور که خود خداوند روشن ساخته است، به خاطر بقاى نیکیها و نابودى بدیهاست:فَاَمّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَاَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِى اْلاَرضِ(210). بنابراین، سنگینى در نیکیهاست نه در بدیها. در عبارت:اوُلئکَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ اشاره‏اى به همین مطلب وجود دارد.

در جاى دیگر فرموده است:وَنَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَاِنْ کانَ مِثقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنابِها وَکَفى‏ بِنا حاسِبینَ(211) و در آن موازین را به «قسط» که همان عدل است، تفسیر نموده و وجه سنگینى در نیکیها و سبکى در بدیها را نیز بیان فرموده است.

در «توحید» از امیرالمؤمنین (علیه السلام) راجع به:فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ روایت شده است که منظور از آن حسنات است. حسنات و سیئات هردو وزن مى‏شوند: حسنات سنگینى ترازو و سیئات سبکى آن هستند.

و در احتجاج از او نقل شده که:«مراد همان کمى یا زیادى نیکیهاست».

با آنچه گذشت معناى آیه زیر واضح مى‏گردد:اُولئِکَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَلِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً(212) چه با از میان رفتن و حبط اعمال، جایى براى ترازوى عدل الهى و اندازه‏گیرى نمى‏ماند و با این مطلب آشکار مى‏گردد که اندازه‏گیرى با ترازوى عدل، در روز قیامت، تنها مختص به اعمالى است که حبط نشده یعنى از میان نرفته باشد. و به همین خاطر هم هست که آیه فوق با این آیه منافاتى نمى‏یابد:فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ فى جَهَنَّمَ خالِدُونَ * تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فیها کالِحُونَ * اَلَمْ تَکُنْ آیاتى تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ * قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَکُنَّا قَوْماً ضالّینَ(213).

از مباحث قبلى، معانى روایاتى که در این باب آمده است روشن مى‏گردد:

در احتجاج آمده است:«هنگامى که زندیق مشهور از امام صادق (علیه السلام) پرسید که آیا اعمال وزن مى‏شوند؟ حضرت پاسخ داد: خیر؛ زیرا اعمال جسم نیستند. و نیز کسى احتیاج به وزن کردن اشیاء دارد که عدد اشیاء و سبک سنگینى آنها را نداند و خداوند هیچ چیز بر او پوشیده نیست. زندیق پرسید پس معناى «میزان» چیست؟ حضرت فرمود: یعنى عدل.

زندیق دوباره پرسید پس عبارت:فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ که در قرآن آمده است یعنى چه؟ حضرت فرمود یعنى کسى که عملش راجح باشد».

در «توحید» از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که:«امّا این گفته خدا که نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْط یعنى ترازوى عدل که همه خلایق در روز قیامت بدان سنجش مى‏گردند. و خداوند با گرفتن حق مردم از یکدیگر، آنها را با ترازوى عدل به جزا مى‏رساند».

در «کافى» و «معانى» نقل شده است که:«از حضرت صادق (علیه السلام) راجع به ونَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْط یوم القیامة سؤال شد، حضرت پاسخ داد: مراد از موازین همان انبیا و اوصیا هستند». دلیل چنین پاسخى از آنچه گذشته روشن مى‏گردد.

در «کافى» از امام سجّاد (علیه السلام) در کلامى راجع به زهد، نقل شده است:«اى بندگان خدا! بدانید که براى مشرکین ترازوى عدل الهى نصب نمى‏گردد و نامه‏هاى اعمال ایشان، گشوده نمى‏شود، بلکه همگى بر جهنم گردآورده مى‏شوند. نصب ترازوى عدل الهى و گشودن نامه‏هاى اعمال، تنها از آنِ مسلمانان است، اى بندگان خدا از او بترسید».

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل ششم: صراط

خداوند سبحان فرموده است:اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ‏اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلا لِیَهْدِیهُمْ طَریقاً * اِلاَّ طَریقَ جَهَنَّمَ(198).

اُحْشُرُوا الَّذینَ ظَلمُوا وَاَزْواجَهُمْ وَما کانُوا یَعْبُدُونَ * مِنْ دوُنِ‏اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ اِلى‏ صِراطِ الْجَحیمِ وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَّسْؤُلُونَ * ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ(199).

طى این آیات، خداوند خبر داده است که جهنم را راهى است که ظالمین و زوجهاشان را که همان شیاطین باشند، بدان هدایت خواهد کرد. اینکه مراد از «زوج» همان شیطان است، از این سخن الهى فهمیده مى‏شود:فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیّاً تا آنجا که:اِنْ مِنْکُمْ اِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً * ثُمَّ نُنَجِّى الَّذینَ اتَّقْوا وَنَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیّاً(200).

بنابراین، همان‏طور که این آیات دلالت مى‏کنند، منظور از «صراط» راهى است که بر روى جهنم و یا در داخل آن کشیده شده است؛ زیرا در این آیات خداوند به «ورود» بدان و «ترک» و «نجات» خبر داده است.

و نیز در جاى دیگر خبر از «پر شدن حتمى» جهنم داده است:وَلَوْ شِئْنا لَاتینا کُلَّ نَفْسٍ هُدیها وَلکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنىّ لأَمْلئَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ اَجْمَینَ(201) .

این راهى که بر سرتاسر جهنم کشیده شده است، مَمرِّ همه خلایق از بد و خوب بوده که البته خداوند کسانى را که پرهیزکارند نجات مى‏دهد و ظالمین را در آن رها مى‏سازد. باید توجه داشت که در این آیات، لفظ ظلم چندبار و همین‏طور در الَّذینَ طَغَوْا فِى الْبِلادِ(202)طغیان یعنى افراط در ظلم و استکبار. فَاَکْثَرُوا فیهَا الْفِسادَ * فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ * اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ(203).

و:اِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً(204).

«ظلم» یا تفریط در حق مردم است یا تفریط در حق نفس و یا تفریط در حق خداوند که البته این همان ولایت اولیاى خداوند است. همه اینها در اثر پیروى از شیطان و هوا. حس نفسانى حاصل مى‏گردد و ریشه آن فریفتگى انسان به زینت حیات دنیا و دلبستن به اوهامى است که مجموعاً نظام تمدّن نامیده مى‏شود؛ یعنى همیارى (تناصر) با اوهامى که رنگى از حقیقت به خود ندارند. و شاید هم مطلب مورد سؤال در عبارت وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ * ما لَکُمْ لا تناصَرُونَ * بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ(205) همین باشد.

در «علل» از امام صادق (علیه السلام) در مورد تفسیر:اِنَّهُمْ مَسْئوُلُونَّ روایت شده است که:« (در روز قیامت) هیچ عبدى گام از گام برنمى‏دارد مگر اینکه در مورد چهار مطلب مؤاخذه گردد: در مورد جوانیش که چگونه آن را کهنه ساخته، در مورد عمرش که چگونه آن را گذرانده، در مورد مالش که چگونه جمع و چگونه صرف نموده، در مورد دوستى ما اهل‏بیت».

«قمى» در تفسیرش از امام صادق (علیه السلام) و صدوق در «امالى» و «عیون» از پیغمبر (صلى الله علیه و آله) روایت کرده‏اند که:«مَسْئول عنه، همانا ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است».

در مجمع از پیغمبر (صلى الله علیه و آله) نقل شده است که:«مردم همگى وارد آتش مى‏گردند سپس به نسبت اعمالشان از آن خارج مى‏گردند، نخستین‏شان همچون درخشیدن برق، بعدى همچون وزیدن باد و بعدى همچون دویدن اسب و بالأخره آخرى همچون راه رفتن پیاده».

همچنین از پیغمبر (صلى الله علیه و آله) نقل شده است که:«آتش در روز قیامت به مؤمن مى‏گوید: زودتر بگذر که نورت لهیبهاى مرا فرو خوابانده است».

هنگامى که از پیغمبر (صلى الله علیه و آله) راجع به آیه:اِنْ مِنْکُمْ اِلاَّ وارِدُها ... سئوال شد، فرمود:«وقتى بهشتیان به بهشت وارد مى‏شوند، گروهى از گروه دیگر مى‏پرسند، مگر پروردگارمان به ما وعده نداده بود که همگى وارد آتش شویم؟ گروه دیگر پاسخ دهند که شما وارد شده‏اید لیکن آتش سرد شده بود».

با تأمّل در آنچه گذشت و آنچه بزودى در فصل شفاعت خواهد آمد، معانى این احادیث آشکار مى‏گردد، وَاللَّهُ‏الْهادى.

ادامه دارد

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل پنجم: برانگیخته شدن انسان براى قضاوت قاطعانه‏

از آنجایى که معاد، بازگشت اشیاء با تمام وجودشان، به چیزى است که از آن وجود یافته‏اند و همانطور که گذشت این بازگشت امرى ضرورى است، بنابراین، ضرورتاً این بازگشت باید با تمام وجود باشد و نتیجتاً وجودى که داراى مراتب و جهات مختلفى است که بعضى از آنها باهم متحدند، مى‏باید با تمام وجودش به آنجاباز گردد. پس ملحق گشتن «بدن» به «نفس» در معاد امرى است ضرورى، الا این که نشأه دنیا به نشأه دیگرى که آخرین مرحله کمال و حیات در آن است، تبدیل مى‏گردد و بدن همچون نفسى زنده، زنده و نورانى مى‏گردد.

سخن امام صادق (علیه السلام) با زندیق معروف که در «احتجاج» نقل گشته است، به همین مطلب اشاره دارد:«روح در قالب خویش سکنى دارد، روح شخص نیکوکار را در نور و آسایش، و روح شخص بدکار در مشقّت و ظلمت. امّا بدن به صورت همان خاکى درمى‏آید که از آن خلق شده است و آنچه را که حیوانات درنده و حشرات از بدن انسان خورده‏اند و دفع نموده‏اند همگى در خاک خواهد ماند. و نزد کسى که مثقالى از ظلماتِ زمین بر او پوشیده نیست و عدد و وزن همه اشیاء را مى‏داند، محفوظ خواهد بود.

خاک موجودات ذیروح در میان خاکهاى دیگر، همچون طلایى است که در خاک نهاده شده.

هنگامى که زمان بعث فرا رسد، آسمان باریدن خواهد گرفت، باریدنى که براى برانگیختن است. به دنبال آن زمین برآمده مى‏گردد و به شدّت به لرزه درمى‏آید همچون مشکى که به لرزه افتد. در این حال، خاک بشر، نسبت به بقیه خاکها، همچون طلایى مى‏گردد که با آب شسته شود ... و به دنبال آن خاک هر قالبى جمع مى‏گردد و به اذن خداوند قادر، به جایى که روح در آن است منتقل مى‏شود و با اجازه مصوّر (خداوند) صورتها به شکل خویش بازگشته و روح در آن حلول مى‏کند و هنگامى که وجودش تمام گردید، در خود هیچ شى‏ء غریبى نمى‏یابد».

همین مطلب را مى‏توان از تمثیلهایى در قرآن فهمید که در آنها خداوند بعث و احیا را به زنده گشتن زمین تشبیه مى‏کند:وَاَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ(179).

و:وَتَرَى اْلاَرْضَ هامِدَةً فَاِذا اَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَاَنْبَتَتْ مِنْ کُلِ‏ّ زَوْجٍ بَهیجٍ * ذلِکَ بِاَنَ‏اللَّهَ هُوَالْحَقُّ وَاَنَّهُ یُحْیىِ الْمَوْتى‏ وَاَنَّهُ عَلى‏ کُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ قَدیرٌ * وَاَنَّ السَّاعَةَ آتِیَة لارَیْبَ فیها وَاَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِى‏الْقُبُورِ(180).

همان‏طور که ملاحظه مى‏کنید، این آیات مى‏رسانند که در طى رسیدن انسان مادى و به عبارت دیگر بدن او به غایتى که خداوند تعیین فرموده است، تغییر و تبدیلاتى انجام مى‏گیرد. و همان‏گونه است این سخن خدا که:وَضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَنَسِىَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُّحْیى الْعِظامَ وَهِىَ رَمیمٌ * قلْ یُحْییهَا الَّذى اَنْشَأَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِ‏ّ خَلْقٍ عَلیمٌ * اَلَّذى جَعَلَ لَکُمْ مِّنَ الشَّجَرِ اْلاَخْضَرِ ناراً فَاِذا اَنْتُمْ مِّنْهُ تُوقِدُونَ(181).

این آیه مى‏رساند: کسى که درخت سبز را به تدریج به آتشى تبدیل نموده که با «سبز بودن» در تضاد است، همان‏کس قادر است که استخوانهاى پوسیده را زنده سازد. به همین مضمون در قرآن آمده است:نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ * عَلى‏ اَنْ نُّبَدِّلَ اَمثْالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فیما لا تَعْلَمُونَ(182).

و:نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَشَدَدْنا اَسْرَهُمْ وَاِذا شِئْنا بَدَّلْنا اَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً(183).

البته مراد از «تبدیل امثال» همانا خلقهاى پى در پى است. خداوند مى‏فرماید:بَلْ هُمْ فى لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدیدٍ(184).

و:کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فى شَأْنٍ(185).

مراد از «امثال» آن چیزى که در علوم عقلى مصطلح است، یعنى «اتحاد نوعى» و «اختلاف شخصى» نیست. چه در این صورت «مثل شى‏ء» غیر از خود شى‏ء است و در نتیجه نمى‏توان با استدلالهایى نظیر آیه:اَوَلَیْسَ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ اَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ(186) حجت را بر منکرین حشر تمام نمود، چه خلق نمودن «مثل آنان» معنایش برگرداندن خود آنان نیست. بنابراین، مراد از «خلق مثلهم» و یا «تبدیل امثالهم» تبدلاتى است که در آنها انجام مى‏پذیرد به طورى که از خود آنان خارج نمى‏گردد. همانگونه که خداوند در چنین سیاقى «مثل» را به «عین» تبدیل فرموده است:

اَوَلَمْ یَرَوْا اَنَ‏اللَّهَ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ وَلَمْ یَعْىَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى‏ اَنْ یُحْیِىَ الْمَوْتى‏(187).

و:لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ(188). بنابراین، مراد از مثل شى‏ء، خود همان شى‏ء است و این یک نوع ظرافت در کلام است. بنابراین، همه اینها مى‏رسانند که بدنها پیوسته در دگرگونى و تغییرند و از گونه‏اى به گونه دیگر درمى‏آیند تا اینکه به لحظه قیامت برسند و به نفسهاى خویش ملحق شوند خداوند مى‏فرماید:وَاِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ(189).

و:اَفَلا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فِى الْقُبُور(190)که در آن به «ما» تعبیر فرموده است.

و نیز فرموده:فَاِنَّما هِىَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ * فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ(191) و همانطور که ملاحظه مى‏کنید این لحوق بدنها به ارواح است.

سیر ارواح به سوى پروردگار

با وجود این، روح نیز براى خود سیرى و حرکتى دارد خداوند مى‏فرماید:مِنَ‏اللَّهِ ذِى الْمَعارِجِ * تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ اِلَیْهِ فى یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ اَلْفَ سَنَةٍ(192). بنابراین، روح هم مانند ملائکه با نردبانهاى خداوند به سوى او اوج مى‏گیرند. و همین‏طور است این سخن خدا که رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُوالْعَرْشِ یُلْقى الرُّوحَ مِنْ اَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ(193).

در جاى دیگر خداوند اهل سعادت و اهل شقاوت را به یک عبارت آورده است:وَلِکُلٍ‏ّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا(194)و:لَلاْخِرَةُ اَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَاَکْبَرُ تَفْضیلاً(195).

در باره اهل بهشت فرموده:کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمرَةٍ رِّزْقاً قالُوا هذَا الَّذى رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَاُتُو بِهِ مُتَشابِهاً(196) .

و در مورد اهل جهنم فرموده است:مَأْویهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعیراً(197). چنین چیزى در مورد آنان تحقق مى‏یابد؛ زیرا خداوند خود خبر داده است که براى جهنم هیزمى جز اهل آن وجود ندارد. بنابراین، خاموشى جهنم همانا تمام شدن اهل آن در اثر سوختن است.

ادامه دارد

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل چهارم: صفات روز قیامت‏

خداى تعالى فرموده است:یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفى‏ عَلَى‏اللَّهِ مِنْهُمْ شَىْ‏ءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(116).

و:یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ مالَکُمْ مِنَ‏اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ(117).

و:... مالَکُمْ مِّنْ مَلْجأٍ یَّوْمئِذٍ وَمالَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ(118).

و:یَوْمَ لا یُغْنى‏ مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً(119).

و:... ولا یَکْتُمُونَ‏اللَّهَ حَدیثاً(120).

و:وَاْلاَمْرُ یَوْمَئِذٍ للَّهِ‏ِ(121) و آیات دیگر.

این آیات، روز قیامت را به صفاتى توصیف نموده‏اند که در ظاهر امر مختص به قیامت نیستند، چه «مُلک» و «امر» و «قدرت» همواره از آن خداست و موجودات نیز دائماً در مقابل خداوند آشکار و غیر پنهانند. و هیچگاه در برابر او نه پناهگاهى است و نه ملجأاى.

لکن خداوند فرموده:... وَلَوْ یَرَى الَّذین ظَلَمُوا اِذْیَرَوْنَ الْعَذابَ اَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ‏ِ جَمیعاً وَاَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ * اِذْتَبَّرَأَ الَّذین اُتّبِعُوا مِنَ الَّذین اتَّبَعُوا وَرَاَوُا الْعَذابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلاَسْبابُ(122).

و در آن خبر داده است که اسباب و روابط در آن هنگام همگى قطع مى‏گردند و تمام ارتباطات و تأثیراتى که موجودات در نظام موجودشان در عالم جسم و جسمانیات و نیز در عالمى که به دنبال آن مى‏آید، دارند، به زودى همگى از بین خواهند رفت و نتیجتاً نه شیئى در شى‏ء دیگر تأثیر خواهد نمود و نه شیئى از شى‏ء دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئى نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانى خواهد رسید. اگر شرایط همان شرایطِ اسباب و روابط بود و روز قیامت نیز چنین روزى بود، هیچ حکمى از احکام موجودات، از وضع کنونى‏اش تخلّف نمى‏نمود و زایل نمى‏گشت مگر با بطلانِ ذواتِ موجودات و انقلاب ماهیات. و چون کلمات خداوند تغییر ناپذیر است، این امر نیز محال مى‏گردد. بنابراین، آنچه که زایل مى‏گردد و برداشته مى‏شود همانا وجودهاى سرابى این موجودات است، وجودهایى که به خداوند سبحان قائم و ثابتند و الاّ فى نفسه باطل و هیچ‏اند. نتیجتاً تنها نسبت آنها با خداوند باقى مى‏ماند و دیگر نسبتها همگى باطل مى‏گردند. و از آنجایى که در نفس خویش باطل بوده‏اند، بنابراین، تنها بطلانشان منکشف (آشکار) مى‏گردد، نه اینکه (وجود داشته باشند و) باطل گردند، تنها حقیقتِ امر، ظاهر مى‏گردد یعنى این حقیقت که نه وجودى براى غیر اوست و نه تأثیرى، نه کسى جز او مالک است و نه کسى جز او صاحب ملک است. و این همان گفته اوست که:

مالِکِ یَوْم الدّین(123).

و:یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَاْلاَمْرُ یَوْمئِذٍ للَّهِ‏ِ(124).

و:... لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(125).

برآنچه گفتیم یعنى انکشاف بطلان موجودات سرابى و اسباب ظاهرى نه خود بطلان آنها، این سخن خداوند دلالت مى‏کند:... وَلَو تَرى‏ اِذِالظَّالِمُونَ فى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمْ(126) تا آنجا که:لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ(127)؛ زیرا با وجودى که در هنگام مرگ شخص، هنوز اسباب و روابط در دنیا باقى است، این آیه آنها را باطل شمرده است. بنابراین تنها بطلان آنها منکشف مى‏گردد (چه از ابتدا باطل بوده‏اند)

در نهج‏البلاغه، در خطبه‏اى حضرت مى‏فرماید:«و بعد از فناى دنیا خداوند تنها مى‏گردد و هیچ شیئى همراه او نیست. و همانطور که قبل ازخلق عالم تنها بوده، همانگونه هم بعد از فناى آن تنهاست؛ نه زمانى وجود دارد نه مکانى، اجلها و زمانها معدوم مى‏گردند و سالها و لحظه‏ها ناپدید مى‏گردند و هیچ شیئى جز خداوند واحد قهّار که برگشت همه امور به سوى اوست، باقى نمى‏ماند».

در «احتجاج» از هشام بن الحکم در ضمن سؤالهایى که از حضرت صادق (علیه السلام) مى‏نمود، آمده است:«آیا روح بعد از خروجش از قالب خویش، متلاشى مى‏گردد و یا اینکه باقى مى‏ماند؟ حضرت پاسخ داد: آرى، روح باقى خواهد ماند تا اینکه در صور دمیده شود و در آن زمان همه اشیاء باطل خواهند گشت؛ نه حسى خواهد ماند و نه محسوسى. سپس همه اشیاء به وجودشان باز خواهند گشت همانگونه که مدبرشان آنها را خلق نموده بود. این عمل بعد از چهارصد سال، که در آن هیچ خلقى وجود ندارد، به وقوع مى‏پیوندد و این چهارصد سال، فاصله بین همان دو نفخه است».

مطالعه بخش چهارم با رفتن به

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

مطالعه بخش سوم با رفتن به

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که،...

مطالعه بخش دوم با رفتن به

  • احسان فردآقایی

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

می تونید برای مطالعه بخش اول به 

  • احسان فردآقایی