وبلاگ شخصی احسان فردآقایی

وبلاگ شخصی احسان فردآقایی

من شوخی نیستم...! (بخش هشتم)-نامه اعمال‏

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل هشتم: نامه اعمال

خداى متعال مى‏فرماید:وُکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرهُ فى عُنْقِهِ فى وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً * اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً(214).

خداى متعال در این آیه بیان مى‏دارد که «طائر» انسان را؛ یعنى همان عمل که او آن را به فال نیک یا بد مى‏گیرد همراه او و ملازم او قرار داده است. بنابراین، طائر انسان، همان عمل اوست که به گردنش آویخته است و از این رو طائر در آیه، به «فى عنقه = بر گردن بودن» توصیف شده است.

اعمال انسان که به نفع یا زیان او ضبط و حفظ مى‏شوند، در دنیا براى او محسوس نیستند؛ زیرا که «حواس» تنها با سطح و ظاهر اشیاء تماس پیدا مى‏کنند و عمق و باطن امور را تنها از راه آثار و نشانه‏ها درک مى‏کنند، ولى نشأه (جهان) دیگر جهانى است که همه نهانها در آن آشکار مى‏گردد و به آزمایش گذاشته مى‏شود و همه چیز ظاهر و بارز مى‏شود وَبَرَزُوا للَّهِ‏ِ جَمیعاً ازاین رو طائر را به کتاب و نامه‏اى وصف کرده است که شخص آن را گشوده و آشکار مى‏یابد.

خداى متعال مى‏فرماید:اَحْصیهُ‏اللَّهُ وَنَسُوهُ(215) و نیز فرمود:بَلْ بَدالَهُمْ مَّاکانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ(216) و در آن «احصاء = شماره کردن» و «بداء = آشکار شدن» و «لزوم = ملازم بودن» را به نفس اعمال نسبت داده است؛ زیرا که کتاب (نامه اعمال) خود اعمال و یا حقیقت آنها را در بر دارد نه خطها و نوشته‏هایى که در میان آنها طبق قرارداد و اصطلاح، بر مفاهیم معینى دلالت دارند.

خداوند متعال در این باره مى‏فرماید:یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُالنَّاسُ اَشْتاتاً لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یَّعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَّعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ(217).

و نیز مى‏فرماید:وَلِیُوَفِّیَهُم اَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ(218) و چند آیه دیگر که مضمونى شبیه به مضمون آیه‏هاى یاد شده دارند مانند:یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ اْلأِنْسانُ وَاَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏(219) و یُنَبَّؤُا اْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ(220).

پیش از این، به این حقیقت اشاره کردیم که آن روز (رستاخیز) محیط به جمیع مراتب وجود است و همه آن مراتب را داراست و لذا همان‏طور که خود اعمال، حاضر و ظاهر مى‏شوند، حقایق اعمال و واقعیتشان نیز حضور مى‏یابند.

برای مطالعه ادامه مطلب، کلیک کنید:

خداوند متعال در این باره مى‏فرماید:وَتَرى‏ کُلَّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعى‏ اِلى‏ کِتابِها اَلْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(221)و این کتاب که در این آیه آمده است، همان کتاب مخصوصى است که خود اعمال را در بر دارد.

و نیز مى‏فرماید:هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ‏ّ اِنَّا کُنَّا نَستَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(222) و این کتاب همان «کتاب مکنون» است که در آن، آنچه که در گذشته واقع شده و یا اکنون واقع مى‏شود و یا در آینده واقع خواهد شد، همگى نوشته و ثبت گردیده است، چنانکه در اخبار آمده است که تمام نسخه‏ها (رونوشتها) ازروى این کتاب برداشته مى‏شوند و اعمال نیز از روى آن استنساخ مى‏گردند واین کتاب در برگیرنده حقیقت و واقعیت اعمال و حجت (مرجع و مدرک) دیگر کتابهاست و شاید مقصود از کتاب در آیه:وَاَشْرَقَتِ اْلاَرضُ بِنُورِ رَبِّها وَوُضِعَ الْکِتابُ(223)همین کتاب باشد.

در کافى از حضرت صادق (علیه السلام) ضمن حدیثى که درباره لوح آمده، روایت شده است که: و آن کتاب مکنون است که تمام نسخه‏ها از روى آن مى‏باشد. مگر شما عرب نیستید؟ پس چرا با وجوى که به یکدیگر مى‏گویید انسخ (نسخه بردار) معناى کلام را درک نکرده‏اید. آیا چنین نیست که از روى کتاب دیگرى که «اصل» است، نسخه بردارى مى‏کنید؟ این همان معناى سخن خداوند متعال است که مى‏فرماید:اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

و نیز تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که «هنگامى که روز قیامت شود، کتاب (نامه اعمال) انسان رابه او مى‏دهند و مى‏گویند: بخوان. راوى از امام (علیه السلام) سئوال کرد آیا آنچه را که در نامه هست مى‏داند؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: خداوند متعال به یاد او مى‏آورد و علیهذا هیچ چشم برهم زدن و گام برداشتن و سخن و عملى نیست که به یاد نیاورد، چنانکه گویى در همان لحظه انجام داده است و از اینرو مى‏گویند:یا وَیْلَتَنا مالِ هذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَلا کَبیرةً اِلاَّ اَحْصیها(224) .

تفسیر عیاشى روایت دیگرى دارد از امام صادق (علیه السلام) که با مضمونى نزدیک به روایت یاد شده، نقل شده است. لازم به تذکر است که در این روایت، حضرت «قراءت» را به «ذکر = یادآورى» تفسیر فرمودند وما در دو رساله «افعال» و «وسائط» به‏طور مبسوطترى در این باره سخن گفته‏ایم.

موضوع دیگر اینکه: خداى متعال مى‏فرماید:اِنَّا نَحْن نُحْیِى الْمَوْتى‏ وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ(225) و بنابراین، نگاشتن اعمال و ضبط آنها هم شامل افعال مى‏شود که انسان به طور مستقیم انجام مى‏دهد و هم شامل آثار و نتایجى که بر این افعال مترتب مى‏گردد و نتیجتاً همگى مورد محاسبه و بازخواست قرار مى‏گیرند. با توجه به این حقیقت و معناى این آیه یُنَبَّؤُا اْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ(226) نیز روشن مى‏شود.

در تفسیر على بن ابراهیم قمى از حضرت باقر (علیه السلام) راجع به عبارت «قدّم» و «اخّر» که در آیه آمده است، روایت شده که حضرت چنین فرمودند:«آنچه از خیر و شر که از پیش فرستد و یا به دنبال هر سنت و روشى که ابداع مى‏کند، اگر شر و ناپسند باشد، بر گردن اوست و اگر خیر باشد، اجر و پاداشى نظیر اجر پیروان به او داده مى‏شود، بدون آن که از اجر خود آنها کاسته شود».

خداوند به دنبال وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ(227) فرموده است:وَکُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَیْناهُ فى اِمامٍ مُبینٍ(228) و از این‏جا روشن مى‏شود لوح محفوظ (که در این‏جا به عنوان امام مبین از آن یاد شده) نیز مرجع و مدرک حسابرسى بندگان قرار مى‏گیرد، همچنانکه کتاب و نامه اعمال یک یک افراد نیز مرجع بازخواست واقع مى‏شود.

و نیز روشن مى‏شود که مقصود از کتاب در آیه:هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ‏ّ(229) همان لوح محفوظ است؛ چرا که در این‏جا کتاب را به امامت که به معناى متبوعیت است توصیف فرمود و در آیه پیش آن را به این خصوصیت توصیف کرد. که اعمال از روى آن نسخه‏بردارى مى‏شوند، بنابراین، هردو، یکى هستند.

علاوه بر بیان برخى از خصوصیات کتاب، این حقیقت نیز بیان شده است که بندگان، به دو نحو کتاب و نامه اعمالشان را دریافت مى‏دارند: سعادتمندانه و شقاوتمندانه و در این باره آمده است:یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفى‏ مِنْکُمْ خافِیَةٌ * فَاَمَّا مَنْ اُوتىَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ * اِنّى ظَنَنْتُ اَنّى مُلاقٍ حِسابِیَهْ(230).

تا آنجا که:وَاَمَّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یالَیْتَنى لَمْ اوُتَ کِتابِیهْ * وَلَمْ اَدْرِما حِسابِیَهْ(231) مقصود از یمین و شمال = راست و چپ دوجنبه قوى و ضعیف انسان یا دو دست مرتبط با آن دو جنبه و یا دو جنبه سعادت و شقاوت است و مسلم این است که صرف دو دست راست و چپ مقصود نیست چنانکه برخى از محدثین ظاهر بین و دیگران این مقصود را تصور کرده‏اند؛ زیرا که خداى تعالى نفرموده:«اُوتِىَ کِتابَهُ لِیَمینِهِ» یا «لِشِمالِهِ» بلکه فرمود: بیمینه و بشماله که «باء» در اینجا مفید وساطت و سببیت است و شاهد بر این مطلب، این آیه شریفه است:فَاَمَّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ * فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یسیراً * وَیَنْقَلِبُ اِلى‏ اَهْلِهِ مَسْرُوراً * وَاَمَّا مَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبوُراً(232)

که دراینجا به جاى «شمال»، «وراءظهره» به کار برده است و این دلیل بر این است که دست چپ مقصود نیست چرا که در این صورت «وراءظهره» نمى‏توانست این معنا را برساند.

شاهد دیگر، این آیه شریفه است:یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِاِمامِهِمْ فَمَنْ اُوتِىَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَاُولئِکَ یَقْرؤُنَ کِتابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتیلاً * وَمَنْ کانَ فى هذِهِ اَعْمى‏ فَهُوَ فِى اْلآخِرَةِ اَعْمى‏ وَاَضَلُّ سَبیلاً(233)؛ زیرا در این آیه فرموده است آنها را «بامامهم» مى‏خواند نه «لامامهم» در صورتى که در موارد دیگر که وساطت مقصود نبود «لام» به کار برده است و فرمود:کلُّ اُمَّةٍ تُدْعى‏ اِلى‏ کِتابِها(234) و نفرمود:«بکتابها»، بنابراین «الدعوة بالامام = فراخواندن به توسط امام» غیر از «الدعوة الى الکتاب = فرا خواندن به سوى کتاب» است.

(پس از آن که خداى متعال به طور اجمال، فرا خوانده شدن همه مردم را به توسط امامشان ذکر نمود) تفصیل آن را نیز بیان کرده است: گروهى از آنان کتابشان را از جانب «یمین» دریافت مى‏دارند، پس این یمین همان امام حق آنهاست که به توسط او فرا خوانده مى‏شوند:یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِاِمامِهِمْ و به جاى آنکه بفرماید: گروه دیگرى به توسط شمال کتابشان را دریافت مى‏دارند، فرمود:وَمَنْ کانَ فى هذِهِ اَعْمى‏ فَهُوَ فِى اْلآخِرَةِ اَعْمى‏ وَاَضَلُّ سَبیلاً(235) و از این تغییر سیاق مى‏توان فهمید که دریافت کتاب به توسط «یمین» در آخرت همانا نور و روشنایى و راهیابى است، چنانکه فرموده است:یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْن اَیْدیهِمْ وَبِاَیْمانِهِمْ(236).

وَالَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ الصِّدّیقُونَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ(237) و از اینجا روشن مى‏شود که «نور» همان «امام» است و مراد از خوانده شدن به توسط او ملحق شدن هرگروه به امام خودشان است.

سخن در این باره، زیاد است که در اینجا مجال ذکر آن نیست. امّا کوتاه سخن این که مراد از «یمین» و «شمال» مى‏تواند همان مبارکى و میمنت و نامبارکى و شومى و سعادت و شقاوت باشد، نه دو دست راست و چپ و شاهد این مدعا اینکه در سوره واقعه از دو گروه، یک بار به:وَاَصْحابُ الَْیمینِ ما اَصْحابُ الَْیمینِ(238) و:وَاَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ(239) تعبیر شده است.

و باردیگر به:فَاَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَاَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ(240) تعبیر شده است.

و بار سوم، عبارت دیگرى به کار رفته و چنین آمده است:وَاَمَّا اِنْ کانَ مِنْ اَصْحابِ الْیَمینِ * فَسَلامٌ لَکَ مِنْ اَصْحابِ الَْیمینِ * وَاَمَّا اِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الظَّالّینَ * فَنُزُلٌ مِّنْ حَمیمٍ(241) و به جاى اصْحابُ الشِّمالِ، الْمُکَذِّبینَ الضَّالّینَ را قرار داد، بنابراین، اصحاب شمال، اهل شقاوت و تکذیب حق و گمراهى مى‏باشند و گویى که این اشاره به آیه:وَمَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ ... اَلَمْ تَکُنْ آیاتى تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ * قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَکُنَّا قَوْماً ضالّینَ(242) است که در آن نیز گروهى را به تکذیب و شقاوت و ضلالت یاد مى‏کند.

قبلاً گفتیم که این آیه درباره اهل شقاوتى است که از پیروان گمراه ادیان و یانقض کنندگان پیمان ائمه حق باشند و اما کفار منکر خدا و ادیان مشمول این آیه نیستند؛ زیرا خداى متعال هیچ‏گونه وزن و ارزشى براى آنها قائل نیست و لذا هیچگونه کتاب و حسابى براى آنها وجود ندارد (بدون حساب و کتاب، معاقب خواهند بود).

خلاصه اینکه: اصحاب شمال (گروه چپ) عبارتند از شقاوتمندان و گمراهان و از این رو آنها ضمن سخنى که خداى متعال از آنها نقل مى‏کند مى‏گویند:ما اَغْنى‏ عَنّى مالِیَهْ * هَلَکَ عَنّى سُلْطانِیَهْ(243) و همین امور هم بوده است که آنان را از پیروى حق در عین اعتراف و اقرار به آن، باز داشته است. بنابراین، هرکدام از دو گروه سعادتمندان و شقاوتمندان به وسیله امامشان فرا خوانده مى‏شوند و به امامشان مى‏پیوندند و به او محلق مى‏شوند و از راه او کتابشان را دریافت مى‏دارند و این پیوستن به امام وبه اوملحق شدن، همان معنایى است که در اخبار طینت و سعادت و شقاوت ذاتى آمده است و در آینده به آنها اشاره مى‏شود ان‏شاءاللَّه.

به همین علت اهل شقاوت، کتاب (نامه اعمال)شان را از سوى چپ و از پشت سر دریافت مى‏دارند، چون امامان آنها در روبروى آنها هستند در حالى که صورتهاى آنها رو به پشت و وارونه و درهم شده است. خداى متعال درباره فرعون مى‏فرمایدیَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ فَاَوْرَدَهُمُ النَّارَ(244).

و نیز مى‏فرماید:یا اَیُّها الَّذینَ اُوتُواالْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَّطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ اَدْبارِها(245).

و نیز مى‏فرماید:قیلَ ارْجِعُوا وَرائَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً(246)

و در سابق گفتیم که «نور» همان «امام حق» است.

اعتبار نیز، این معنا را تأیید مى‏کند؛ زیرا که انسان، با هستى دنیائیش یعنى بدن و جسمش، قوا و احساساتش، به همان نحو که از نزد خداى حکیم و خبیر نازل شده و پروردگار علیم و قدیر او را تدبیر نموده است، رو به سوى جلو و جانب راست دارد و دو جانب چپ و پشت، در واقع نقطه پایان قوا و از بین رفتن احساس هستند.

انسان هنگامى که راه شقاوت پیشه کند و به زمین و عالم مادى بچسبد و از هوى‏ و هوس خویش پیروى کند، در حقیقت رو از حق برتافته و روى خویش را به زمین دوخته است و وقتى در روز قیامت، نزد پروردگارش بایستد و براى حسابرسى احضار شود، در حالى است که صورتش به طرف پشت برگردانده شده و وضع نابینایى دارد و هماره گیج و مدهوش و حیران به سوى مقصدى در حرکت است که نمى‏داند کجاست و چه کارى انجام مى‏دهد و یا چگونه رفتارى با او خواهند کرد.

باید دانست که امام حق و کسانى که به وسیله او فرا خوانده مى‏شوند، بر امام باطل و گروهش، اشراف و قاهریت دارد. خداى متعال مى‏فرماید:اِنَّا نَحْنُ نُحْیِى الْمَوْتى‏ وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ وَکُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَیْناهُ فى اِمامٍ مبُّینٍ(247)، در این آیه کتاب را که در برگیرنده تمام امور چه سعادت و چه شقاوت است به امامت توصیف فرمود.

و نیز خداى متعال مى‏فرماید:هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ‏ّ اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(248) و طبق این آیه «امام» که همان «کتاب» است، در مورد هردو گروه (سعید و شقى) قضاوت مى‏کند و بر آنها مشرف و غالب است. این سخن منافاتى با آنچه که سابقاً گفتیم ندارد که:«دعوت به سوى کتاب» با «دعوت به وسیله امام» فرق دارد؛ زیرا که خداى متعال، نامه‏هاى اعمال را به امامت توصیف نفرمود بلکه صفت الزام (ملازم قرار دادن) و تابعیت را براى آنها آورده است و فرمود:وَکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ(249) و تنها «لوح محفوظ» را که اعمال از روى آن استنساخ مى‏شوند به امامت توصیف فرمود و این «لوح محفوظ» است که نامه‏هاى اعمال از روى آن صورت بردارى مى‏شوند و امام، مقتداى محور تمام امور جهان مى‏باشد.

لازم به تذکر است که خداى متعال در آیات زیادى امامت را به ولایت تفسیر نموده لکن درباره خود، تنها «ولایت» به کار برده است نه امامت؛ چرا که مقتضاى امامت، نوعى سنخیت و همگونگى بین امام و مأموم است. و خلاصه این که: امام حقّ، ولىّ مؤمنان است، و ائمه باطل، اولیاى کافران. البته وجه تمام اینها واضح و روشن است و با توجه به این حقایق گره از بسیارى از احادیث که مى‏گویند: صاحبان ولایت در روز قیامت بین مردم، حکومت و قضاوت مى‏کنند، گشوده مى‏شود و در آینده برخى از آنها را مى‏آوریم ان شاءاللَّه.

باید توجه داشت که کتاب (نامه اعمال) به دو گروه از مردم داده مى‏شود، البته یک گروه دیگر نیز هست که غیر از این دو گروه هستند و آنها همان السَّابِقُونَ الْمُقَرَّبُونَ مى‏باشند.

خداى متعال مى‏فرماید:وَکُنْتُمْ اَزْواجاً ثَلثَةً * فَاَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَاَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ * والسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * اُولئِکَ لْمُقَرَّبُونَ(250) و این «سابقون المقربون» همان «مخلصون» بندگان خالص خداوند هستند که از جریانات «نفخ صور» و «احضار» و «میزان» و مانند آنها مستثنا مى‏باشند و همچنین از موضوع دادن کتاب نیز استثنا شده‏اند وبه زودى خصوصیات دیگرى از احوال و اعمال آنها در روز قیامت خواهد آمد.

بنابراین، کتاب و نامه اعمال در مورد دیگر گروه‏هایى که مرتکب اعمال نیک یا بد شده‏اند، جریان مى‏یابد، مگر معاندین و منکرین که آنها مستثنا شده‏اند، البته به آن صورت که قبلاً گفتیم.

خداى متعال مى‏فرماید:وَکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ(251) و این در مورد کسانى است که داراى اعمال نیک و بد هستند و اما کسانى همچون «مخلصین» که از سطح عمل فراتر رفته‏اند و جز خدا هیچ نیستند و نیز کسانى که اعمالشان حبط (تباه و نابود) شده است همچون تکذیب کنندگان انبیا و منکران لقاءاللَّه. این دو گروه هریک به صورتى، اساساً حساب و کتابى ندارند.

خداوند تعالى فرموده است:وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً و محتملاً این کتاب چیزى است غیر از «طائر»ى که بر گردن انسان آویخته مى‏گردد (گریبانگیر او مى‏شود)؛ زیرا اگر این کتاب، همان طائر بوده، جا داشت که بفرماید:«وَنُخْرِجُهُ کِتاباً» در حالى که فرمود:وَنُخْرِجُ لَهُ کِتاباً بنابراین، این آیه هم سیاق با آیاتى مانند:وَاِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ(252) مى‏باشد، و به دنبال آن فرموده است:اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً(253) و از این آیه چنین به دست مى‏آید که وضع کتاب و کیفیت خواندن آن، با وضع و کیفیت آن در دنیا فرق دارد و تنها نوعى یادآورى است.

خداى تعالى مى‏فرماید:یُنَبَّؤُااْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ (254) این آیه درباره جزئیات اعمالى است که آن روز، به یاد انسان آورده مى‏شوند.

خداى تعالى فرموده است:بَلِ اْلأِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ(255)

و این آیه درباره وضع انسان، به‏طور اجمال و سربسته است و خود او به آن آگاه و بصیر مى‏باشد و در گذشته، روایتى را که کیفیت خواندن کتاب را بیان مى‏کرد، آوردیم، وَاللَّهُ ‏الْعالِمُ.

  • احسان فردآقایی

احصاء

اعمال

طائر

عمل

نامه

نامه عمل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی