وبلاگ شخصی احسان فردآقایی

وبلاگ شخصی احسان فردآقایی

من شوخی نیستم...! (بخش چهارم)-صفات روز قیامت

يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۷ ق.ظ

ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!

اون دلیل می تونه این باشه که، ...

جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!

حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!

یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.

من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.

خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.

فصل چهارم: صفات روز قیامت‏

خداى تعالى فرموده است:یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفى‏ عَلَى‏اللَّهِ مِنْهُمْ شَىْ‏ءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(116).

و:یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ مالَکُمْ مِنَ‏اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ(117).

و:... مالَکُمْ مِّنْ مَلْجأٍ یَّوْمئِذٍ وَمالَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ(118).

و:یَوْمَ لا یُغْنى‏ مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً(119).

و:... ولا یَکْتُمُونَ‏اللَّهَ حَدیثاً(120).

و:وَاْلاَمْرُ یَوْمَئِذٍ للَّهِ‏ِ(121) و آیات دیگر.

این آیات، روز قیامت را به صفاتى توصیف نموده‏اند که در ظاهر امر مختص به قیامت نیستند، چه «مُلک» و «امر» و «قدرت» همواره از آن خداست و موجودات نیز دائماً در مقابل خداوند آشکار و غیر پنهانند. و هیچگاه در برابر او نه پناهگاهى است و نه ملجأاى.

لکن خداوند فرموده:... وَلَوْ یَرَى الَّذین ظَلَمُوا اِذْیَرَوْنَ الْعَذابَ اَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ‏ِ جَمیعاً وَاَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ * اِذْتَبَّرَأَ الَّذین اُتّبِعُوا مِنَ الَّذین اتَّبَعُوا وَرَاَوُا الْعَذابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلاَسْبابُ(122).

و در آن خبر داده است که اسباب و روابط در آن هنگام همگى قطع مى‏گردند و تمام ارتباطات و تأثیراتى که موجودات در نظام موجودشان در عالم جسم و جسمانیات و نیز در عالمى که به دنبال آن مى‏آید، دارند، به زودى همگى از بین خواهند رفت و نتیجتاً نه شیئى در شى‏ء دیگر تأثیر خواهد نمود و نه شیئى از شى‏ء دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئى نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانى خواهد رسید. اگر شرایط همان شرایطِ اسباب و روابط بود و روز قیامت نیز چنین روزى بود، هیچ حکمى از احکام موجودات، از وضع کنونى‏اش تخلّف نمى‏نمود و زایل نمى‏گشت مگر با بطلانِ ذواتِ موجودات و انقلاب ماهیات. و چون کلمات خداوند تغییر ناپذیر است، این امر نیز محال مى‏گردد. بنابراین، آنچه که زایل مى‏گردد و برداشته مى‏شود همانا وجودهاى سرابى این موجودات است، وجودهایى که به خداوند سبحان قائم و ثابتند و الاّ فى نفسه باطل و هیچ‏اند. نتیجتاً تنها نسبت آنها با خداوند باقى مى‏ماند و دیگر نسبتها همگى باطل مى‏گردند. و از آنجایى که در نفس خویش باطل بوده‏اند، بنابراین، تنها بطلانشان منکشف (آشکار) مى‏گردد، نه اینکه (وجود داشته باشند و) باطل گردند، تنها حقیقتِ امر، ظاهر مى‏گردد یعنى این حقیقت که نه وجودى براى غیر اوست و نه تأثیرى، نه کسى جز او مالک است و نه کسى جز او صاحب ملک است. و این همان گفته اوست که:

مالِکِ یَوْم الدّین(123).

و:یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَاْلاَمْرُ یَوْمئِذٍ للَّهِ‏ِ(124).

و:... لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(125).

برآنچه گفتیم یعنى انکشاف بطلان موجودات سرابى و اسباب ظاهرى نه خود بطلان آنها، این سخن خداوند دلالت مى‏کند:... وَلَو تَرى‏ اِذِالظَّالِمُونَ فى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمْ(126) تا آنجا که:لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ(127)؛ زیرا با وجودى که در هنگام مرگ شخص، هنوز اسباب و روابط در دنیا باقى است، این آیه آنها را باطل شمرده است. بنابراین تنها بطلان آنها منکشف مى‏گردد (چه از ابتدا باطل بوده‏اند)

در نهج‏البلاغه، در خطبه‏اى حضرت مى‏فرماید:«و بعد از فناى دنیا خداوند تنها مى‏گردد و هیچ شیئى همراه او نیست. و همانطور که قبل ازخلق عالم تنها بوده، همانگونه هم بعد از فناى آن تنهاست؛ نه زمانى وجود دارد نه مکانى، اجلها و زمانها معدوم مى‏گردند و سالها و لحظه‏ها ناپدید مى‏گردند و هیچ شیئى جز خداوند واحد قهّار که برگشت همه امور به سوى اوست، باقى نمى‏ماند».

در «احتجاج» از هشام بن الحکم در ضمن سؤالهایى که از حضرت صادق (علیه السلام) مى‏نمود، آمده است:«آیا روح بعد از خروجش از قالب خویش، متلاشى مى‏گردد و یا اینکه باقى مى‏ماند؟ حضرت پاسخ داد: آرى، روح باقى خواهد ماند تا اینکه در صور دمیده شود و در آن زمان همه اشیاء باطل خواهند گشت؛ نه حسى خواهد ماند و نه محسوسى. سپس همه اشیاء به وجودشان باز خواهند گشت همانگونه که مدبرشان آنها را خلق نموده بود. این عمل بعد از چهارصد سال، که در آن هیچ خلقى وجود ندارد، به وقوع مى‏پیوندد و این چهارصد سال، فاصله بین همان دو نفخه است».

مطالعه بخش چهارم با رفتن به

در تفسیر قمى از حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثى نقل گشته است:«سپس خداوند عزّوجل مى‏گوید: امروز ملک از آن کیست؟ و به خود پاسخ مى‏دهد: از آنِ خداى یکتاى قهّار».

در توحید از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثى آمده است:«خداوند مى‏گوید امروز ملک از آن کیست؟ به دنبال آن ارواح انبیا و فرستادگان و حججش به سخن آمده و گویند: از آنِ خداىِ واحد قهّار».

در تفسیر قمّى از امام سجّاد (علیه السلام) در حدیثى آمده است:«در آن هنگام خداوند قهّار با صداى بلند و رسایى که همه قسمتهاى آسمان و زمین بشنوند، ندا درمى‏دهد که امروز ملک از آن کیست؟ و چون هیچ‏کسى پاسخ نگوید،خود به عنوان پاسخگوى خویش ندا دهد: از آنِ خداىِ واحد قهّار».

در بیانات ائمه علیهم السلام که همگى یک زبانند، دقّت کنید که چگونه بین فناى آسمانها و زمین و وجودشان، بین زوال سالها و لحظه‏ها و ثبوتشان، بین فقدان پاسخگوى نداى خداوندى و وجود آن، چگونه بین همه اینها جمع نموده‏اند. سپس به پاسخ خداوند به خویشتن دقت کنید:للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، به هریک از اسماء «واحد» و «قهّار» توجه کنید و جوانب امر را درنظر بگیرید تا صحّت آنچه را که کمى قبل استنباط نموده بودیم، دریابید.

بطلان اسباب در روز قیامت‏

حال هنگامى که وجود مستقل از اشیاء زایل گشت، همه ثبوتات به یک سرى تحققات سرابى و وهمى باز خواهد گشت و همه سبب و مسببات باطل خواهد شد که همان سخن الهى است:

... مالَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ(128).

و:ما لَکُمْ مِّنْ مَلْجَاءٍ یَوْمَئِذٍ وَما لَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ(129).

و:ما اَغْنى‏ عَنّى‏ مالَیهْ * هَلَکَ عَنّى سُلْطانِیَهْ(130).

و:یَوْمَ لا یُغْنى مَوْلىً عَنْ مَّوْلىً شَیْئاً(131).

و:... لا بَیْعٌ فیهِ وَلا خِلالٌ(132).

و:... وَلا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ(133).

و:ثُمَّ قیل لَهُمْ اَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِ‏اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّابَلْ لَّمْ نَکُنْ ندْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُ‏اللَّهُ الْکافِرینَ(134).

این گفته آنان بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا ... که مرادشان این است که ما قبل از قیامت، غیر خدا را نمى‏خواندیم و شریکى را نمى‏پرستیدیم، نشانه فریب خوردگى آنان به سراب و بازىِ دنیاست که در حقیقت باطل و پوچ بوده است. خدا در اینجا فرموده است که بدین‏گونه کافرین را گمراه مى‏سازد. و نزدیک به همین معناست این سخن خداوند که:

... ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذین اَشْرَکُوا مَکانَکُمْ اَنْتُمْ وَشُرَکائُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَقالَ شُرَکائُهُمْ مَّا کُنْتُمْ اِیَّانا تَعْبُدُونَ(135).

و:... تَبَرَّأنا اِلَیْکَ ما کانُوا اِیَّانا یَعْبُدُونَ(136) و همه اینها به این کلام الهى برمى‏گردند که:ما تَعْبُدُونَ مِن دوُنِهِ اِلاَّ اَسْماءً سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَآباُؤکُمْ مَّا اَنْزَلَ‏اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ(137).

و:وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلأِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ(138).

برطرف شدن حجابها و آشکار گشتن پنهانها در روز قیامت‏

هنگامى که سببها یعنى همان مراتب مترتّبه‏اى که داراى وجود معیّن و مُقَدرى هستند و نیز تأثیرات میان آنها باطل گشتند، در این صورت حکم باطن، ظاهر مى‏گردد. و این واضح است که «ظاهر» به واسطه «باطن» ظاهر مى‏گردد، بنابراین، در این هنگام غیب و شهادت متحد مى‏گردند؛ زیرا هر شیئى فى نفسه شهادت است و «غیب» معنایى نسبى است که با فقدان شیئى نسبت به شى‏ء دیگر و ناپدید گشتن یکى از دیگرى ، متحقّق مى‏گردد. حال مى‏خواهد این عدم درک از جانب حسّ باشد یا سبب دیگر، فرقى نمى‏کند.

با از بین رفتن اسباب، هرگونه حجابى که اشیاء را از یکدیگر پنهان مى‏سازد، از میان خواهد رفت. و این همان سخن خداوند است که:

یَوْمَ هُمْ بارِزوُنَ لا یَخْفى‏ عَلَى‏اللَّهِ مِنْهُمْ شَىْ‏ءٌ.

و:وبَرَزُوا للَّهِ‏ِ جَمیعاً ...(139).

و:... فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ(140).

و نیز از همین باب است:یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ(141).

و:اَفَلا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فِى الْقُبُورِ * وَحُصِّلَ ما فِى الصُّدُورِ * اِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ(142).

و:یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلاَبَنُونٌ * اِلاَّ مَنْ اَتَى‏اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ(143) شاید بتوان آیات و روایاتى را که در باره «بروز ارض» آمده است بر همین آیات بالا حمل نمود.

«در کافى» از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد آیه:یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ ... نقل شده است که:«مراد، قلب سلیمى است که خدایش را در حالى ملاقات کند که هیچ‏کس جز او در آن نیست. و سپس فرمود: و هر قلبى که در آن شرک و یا شکى باشد، ساقط و بى‏ثمر است. و مراد آنان (پیغمبران و اولیا) از زهد در دنیا، همانا این بوده است که قلبهاشان از غیر آخرت فارغ شود و تنها بدان توجه داشته باشد».

البته این گفته خداوند:کَلاَّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمئذٍ لََّمحْجُوبُونَ(144) منافاتى با آنچه که بیان کرده‏ایم، ندارد؛ زیرا همان‏طور که خواهد آمد، این آیه، تکریمى را که تنها از آنِ مؤمنین است، از غیر آنان نفى مى‏نماید. در حقیقت این آیه تصدیقى است براى این قانون خداوندى که مى‏گوید:«جزا در گرو اعمال است و نفس هرچه از خوبیها کسب نماید به نفع او خواهد بود و هرچه از بدیها، به ضرر خویش» و چون این گروه در دنیا در مقابل خداوند بر خویشتن حجابى افکندند ناچار در روز قیامت نیز باید مصداقش آشکار گردد. و این همانند آن سخن خداست که:یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَیُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُونَ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سالِمُونَ(145).

«قیامت» محیط است بر دنیا و برزخ‏

بطلان اسباب و زایل گشتن حجابها و آشکار شدن باطنى که محیط به ظاهر مقوم آن است، همگى مى‏رسانند که «قیامت» محیط بر این نشأه مى‏باشد و نیزمحیط بر آنچه که در آن است و یا به دنبال آن خواهد آمد.

باطن، ظاهر را داراست و ظاهر نزد او حاضر است لکن عکس آن صحیح نیست و این همان گفته خداست که:

وَیَقُولُونَ مَتى‏ هُوَ قُلْ عَسى‏ اَنْ یَکُونَ قَریباً(146).

و:فَلَمَّا رَاَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا(147).

و:اُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریبٍ(148)

و:وَما اَمْرُالسَّاعَةِ اِلاَّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ(149).

و:یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ(150).

و از همین باب است:وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبقَتْ مِنْ رَبِّکَ اِلى اَجَلٍ مُسَمًّى لَّقُضِىَ بَیْنَهُمْ(151) «سبق» نسبت به شى‏ء معین، موجب حائل گشتن یا «حیلولت» مى‏شود. مثلاً اگر بگویید «سبقت الى مکان کذا» معنایش این است که شى‏ء دیگرى وجود دارد که شما بین آن شى‏ء و مکان مورد نظر حائل گشته‏اید قبل از آن که شى‏ء بتواند به آنجا برسد. بنابراین سبقت کلمه خداوندى نسبت به «اجل مسمى» که همان وَلَکُمْ فِى اْلاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتاعٌ اِلى‏ حینٍ(152) است، مى‏رساند که «قیامت» بدانان (مردم) محیط و نزدیک است و اگر سدى که خداوند در مقابلشان قرار داده، نباشد، قضاوت قاطعانه قیامت همه آنان را دربر خواهد گرفت.

آیات زیر نیز از همین بابند:کَاَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا اِلاَّ عَشِیَّةً اَوْضُحیها(153).

و:کَاَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَسُوا اِلاَّ ساعَةً مِّنْ نَهارٍ(154).

و:قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِى اْلاَرْضِ عَدَدَ سِنینَ * قالُوا لَبِثْنا یَوْماً اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْئَلِ العادّینَ * قالَ اِنْ لَّبِثْتُمْ اِلاَّ قَلیلاً لَّوْ اَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(155).

و:وَقالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى کِتابِ‏اللَّهِ اِلى‏ یَوْمِ الْبَعْثِ(156).

ظهور خداوند سبحان در آن روز

آنچه از آشکار گشتن «باطن» و بطلان «ظاهر» بیان داشتیم، موجب مى‏گردد که در آن روز خداوند سبحان ظاهر شود، حجاب مهیّات مرتفع مى‏گردد و ستر هویّات درهم دَرَد. همه در مسیرشان به غایت غایات رسند و در کوشش و رجوعشان به منتهاى نهایات. این همان سخن الهى است که:

یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسیها * فیمَ اَنْتَ مِنْ ذِکْریها اِلى‏ رَبِّکَ مُنْتَهیها(157).

و:اَنَّ اِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏(158).

و:یا اَیُّهَا اْلأنْسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ(159) .

و:اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و:اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ و:اِلَیْهِ الْمَصیرُ و:اَلا اِلَى‏اللَّهِ تَصیرُاْلاُمُورُ(160).

و:یَقُولُونَ مَتى‏ هذَاالْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * قُلْ اِنَّماالْعِلْمُ عِنْدَاللَّهِ(161).

و:یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسیها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّى لا یُجَلّیها لِوَقْتِها اِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لا تَأْتیکُمْ اِلاَّ بَغْتَةً یَّسْئَلُونَکَ کَاَنَّکَ حَفِىٌّ عَنْها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَاللَّهِ وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ(162).

سؤال کنندگان چون پنداشته‏اند که قیامت امرى زمانى است که در رشته‏اى متصل به زمان آنان قرار دارد، پرسیده‏اند که وقت آن کى است؟ خداوند آنان را از این مطلب به مطلب دیگرى که در خور فهم آنان باشد منصرف ساخته است و چون آنان در این مطلب اصرار ورزیدند پاسخشان داده است که علم بدان، از نزد او آشکار و بروز نخواهد کرد و اصلاً علم به قیامت بذاته براى غیر خدا، آشکار نشدنى است، نه به جهت معلومات ناقص ما، بل بنا به مصلحتى، پنهان شده است. به همین دلیل هم خداوند به دنبال کلام ایشان، عبارت:وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ را آورده است.

برطرف شدن ظلمت در روز قیامت‏

هنگامى که در روز قیامت، حجاب «مراتب» و «هویّات» برداشته شد و هیچ شیئى شى‏ء دیگر را پنهان نساخت، در آن زمان فضا، فضاى نور خواهد بود چه هویّات همگى تغییر یافته و نورانى شده‏اند. این همان گفته خداست که:

وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً(163).

و:یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلاَرْضُ غَیْرَاْلاَرْضِ وَالسَّمواتُ وَبَرَزُوا للَّهِ‏ِ الْواحِدِالْقَهَّارِ(164).

وَاْلاَرضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَالسَّمواتُ مَطْویَّاتٌ بِیَمینِهِ.

تا آنجا که:وَاَشْرَقَتِ اْلاَرضُ بِنُورِ رَبِّها(165).

و:وَاِنَّ الدَّار الآخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوانُ(166).

و:وَاِذَااْلاَرْضُ مُدَّتْ * وَاَلْقَتْ ما فیها وَتَخَلَّتْ(167).

و:وَاَخْرَجَتِ اْلاَرضُ اَثْقالَها(168).

در تفسیر قمى در حدیثى از امام سجاد (علیه السلام) راجع به تُبَدَّلُ اْلاَرْضُ غَیْرَاْلاَرْضِ آمده است:«مراد از غَیْرَاْلاَرْضِ زمینى است که بر آن گناهى صورت نگیرد، زمینى که آشکار و ظاهر است و بر آن هیچ کوهى و هیچ نباتى یافت نمى‏شود، همانطور که در اوّل، خداوند آن را هموار ساخته بود. و عرشش را بر آب استوار خواهد کرد همان‏طور که اوّل بار «عرش» تنها با تکیه بر عظمت و قدرت خداوندى چنین بود».

آنچه که از آیات در مورد نورانى گشتن موجودات، استفاده نمودیم، منافاتى ندارد با آیاتى که نور را از کافر نفى مى‏کند، همچون:

وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فمالَهُ مِنْ نُورٍ(169).

و:نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمى‏(170).

و:یَوْمَ‏یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ امَنُوا انْظُرُ ونانَقْتَبِسْ مِنْ‏نُّورِکُمْ(171).

چه خداوند در مورد مؤمنین فرموده است:یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْن اَیْدیهِمْ وَبِاَیْمانِهِمْ(172).

و:لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ(173).

و:... کَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها(174).

و:... اَوْلِیاءُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُماتِ(175).

اینها همه ظهور ظلماتى است که خود در دنیا براى خویش خریده‏اند و ناگزیر در آخرت باید برایشان آشکار گردد. بنابراین، در آنجا دو چیز وجود دارد: ظلمت و نورى که خداوند نصیب مؤمنین ساخته و مشرکین از آن بى‏بهره‏اند.

نظیر همین مطلب در مورد برداشته شدن حجاب میان انسان و پروردگارش، گذشت.

عبارات دیگرى از قرآن در همین باب وجود دارد:فَاَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ اِنَ‏اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(176).

فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ(177).

در اینجا روایاتى هست که مى‏گوید. مشرکین در روز قیامت دروغ مى‏گویند. این امر، همانطور که در جایى دیگر نیز گفته‏ایم، ظهور معصیتى است که در دنیا بدان اقدام نموده‏اند و نتیجتاً با این مطلب که روز قیامت قابلیت کذب ندارد، ناسازگار نیست؛ زیرا هرکارى که انسان انجام مى‏دهد و یا هر فضیلت و رذیلتى که کسب مى‏کند، ناچار باید روز قیامت آشکار گردد، چه خداوند فرموده است:وَلا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً(178).

  • احسان فردآقایی

باطن

حجاب

قهار

منکر

نکیر

پرده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی