لطفاً حجاب خود را بردارید...!!
می دونستید یه جاهایی باید بی حجاب بود و یه جاهایی باید با حجاب ...!!
اما کجاها باید با حجاب بود و کجاها باید بی حجاب بود رو، در ادامه بخونید:
صدرالدّین قونوی از «صحیح بخاری» نقل کرده است که وجود مبارک پیغمبر ص فرمود: «لأَحدُکُم اَهْدی إلی منزلِهِ فی الجنّة منه إلی منزله فی الدّنیا»: شماها به جایی میرسید که آدرس خانه خود در بهشت را بهتر از آدرس خانه دنیایتان میدانید.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «أیُّها النّاس سَلونی قبل أن تفقِدونی فلاءنا بطُرق السماء أعلم منّی بطرق الاءرض»: قبل از این که مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید؛ زیرا من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم. منظور از این آسمان ظاهراً آسمانی است که قرآن میفرماید: (وفی السَّماءِ رزقکم وما توعدون)؛ یعنی، آسمانی است که درِ آن به روی کافران باز نمی شود: (لاتُفَتَّحُ لهم أبواب السَّماء)؛ نه این آسمان ظاهری. به عبارت دیگر حضرت علی (علیه السلام) نمی خواهد بفرماید من علم نجوم را بهتر از علوم طبیعی
دیگر میدانم بلکه میفرماید مسائل مربوط به آسمانِ غیب، برای من مشهود تر از مسائل طبیعت است. زیرا عالم طبیعت، چیزی جز تیرگی و گنگی نیست.
گاهی میگوییم فلان شخص در فلان موضوع، عالمتر از موضوعات دیگر است؛ یعنی مدّتها در آن رشته، کار کرده است؛ امّا گاهی میگوییم: خورشید بهتر از ستاره، معلوم است. برای اینکه شفّافتر و روشنتر است؛ در ارزیابی دید، همان دید است ولی «مرئی» فرق میکند. طبیعت، تیره است و آن گونه که ماورای طبیعت، مشهود سالکِ واصل است، خود طبیعت مشهود نیست. این به آن جهت نیست که انسان عارف، در ماورای طبیعت، «اعلم» است؛ بلکه برای این است که اصولاً سهم طبیعت از هستی، کم است و به همان اندازه اندک هم معلوم میشود، لیکن اگر حدیث را بر معنای جامع آن حمل کنیم بهتر است، یعنی از هر دو جهت حضرت علی (علیه السلام) به راههای آسمان واقفتر از راههای زمین است.
اثر شهود
کسی که به این بارگاه منیع باریابد، خدا حمد و ثنای او را میشنود. خداوند، سمیع است و همه چیز را میشنود: (وَاِن تجْهَر بالقول فإنه یعلم السرَّ وأخفی). چون علم او شهودی است.
هنگامی که نمازگزار در رکوع میگوید: «سبحان ربّی العظیم و بحمده» چون سر از رکوع برمی دارد میگوید: «سَمِعَ الله لمَن حمده». این عبارت، از یک نظر دعاست و در بعضی از نصوص، نقل شده که ذات اقدس اِله به زبان بنده اش میگوید: «سمع الله لمن حمده» یعنی، خدا ستایش بنده اش را شنیده است.
ذات اقدس اله دو «سمع» دارد: سمع مطلق، که همه چیز حتّی بدگویی بَدان را نیز میشنود. و سمع خاص، همان چیزی که ما در تعبیرات محاوره ای میگوییم: فلان کس حرف ما را نشنیده است؛ یعنی به آن ترتیب اثر نداده است؛ نه این که متوجّه نشده. و این که گفته میشود: خدا «سمیع الدّعاء» است؛ یعنی گوش به حرف دعاکننده داده و به آن ترتیب اثر میدهد، و معنای، «سَمِعَ الله لمن حمده» این خواهد بود که خداوند تحمید سالکِ واصل را شنیده میگیرد و بر آن، آثار خاص را مترتّب میکند.
حجاب شهود
مهمترین فضیلت اخلاقی، شهود ذات اقدس اله است، و تحصیل سایر فضایل مقدّمه این هدف سامی و عالی است. برای رسیدن به این هدف باید هرگونه حجابی چه حجاب ظلمانی و چه حجاب نوری برطرف شود، ما سوای خدا حجاب این شهود است؛ ولی برای این که انسان به آن مراحل نهایی نزدیک شود، ابتدا باید حجابهای معروف ظلمانی را، که جزء رذایل اخلاقی است، برطرف کند سپس به تدریج به رفع حجابهای نِسبی نوری بپردازد.
قبلاً، توجّه به این نکته سودمند است که حجاب در مقابل نیروی ادراکی است. اگر نیروی ادراکی، ادراکی ظاهری باشد، امور مادی حاجب آن است و اگر نیروی ادراکی امری باطنی باشد، امور معنوی و باطنی، حجاب آن است؛ مثلاً اگر کسی بخواهد شخصی را ببیند، چنانکه بین ناظر و منظور پرده، یا دیواری فاصله باشد این حجاب، حجاب صوری و ظاهری است که جلو دید و نگاه ظاهری و احیاناً جلو شنیدن یا لمس کردن او را میگیرد.
قرآن درباره حجاب ظاهری میفرماید: (وَاِذا سَألتموهنَّ متاعاً فاسألوهنَّ مِن وَراء حجاب): اگر خواستید چیزی را از زنان پیامبرص طلب کنید از پشت حجاب در، پرده و یا دیوار بطلبید و مستقیماً از آنان چیزی را سؤال نکنید. سایر زنهای عفیف هم باید به زنان رسول اکرم ص تاءسّی و از آنها پیروی کنند.
گاهی حجاب، باطنی و معنوی است. در این نوع حجاب، سخن از در و دیوار و قرب و بُعد زمانی یا زمینی مطرح نیست؛ ولی وصف ذمیمی جلو دید یا جلو شنیدن انسان را میگیرد و آن دید و شنیدن باطنی در اثر آن رذیلت، محجوب میشود، مثلاً همه ما کم و بیش رؤیاهایی صادق را سراغ داریم. انسان، چیزهایی را در عالم خواب میبیند و یا میشنود. اولیای اِلهی همان شنیدنیها و دیدنیها را در حالت بیداری دارند؛ ولی ما که از شنیدن آن شنیدنیها و دیدن آن دیدنیها محرومیم برای آن است که در زمان بیداری محجوبیم. آن امور معنوی به ما خیلی نزدیکند ولی ما از آنها دوریم.
خدای سبحان از زبان کافران، در قرآن کریم نقل میکند که به رسول اکرم ص گفتند: (... ومِن بَیننا وبینِکَ حجابٌ فاعْمَل اِنّنا عامِلون): میان ما و تو حجابی است که ما حرفهای تو را نمی شنویم، شخصیّت حقوقی و رسالت تو را نمی بینیم. چون آنچه را باید ببینند باید با چشم دل ببینند و نابینا محجوب از دیدن و ناشنوا محجوب از شنیدن است. از این رو ذات اقدس اله در قرآن کریم در همین زمینه میفرماید: (وَاِذا قَرَأت القُران جَعَلنا بینک وبَینَ الّذینَ لایُؤمِنونَ بالاخِرَة حجاباً مستوراً): هنگامیکه قرآن قرائت میکنی، میان تو و کسانی که به قیامت معتقد نیستند حجابی نادیدنی برقرار میکنیم. یعنی خود آن حجاب هم دیدنی نیست.
حجاب مستور
گاهی حجاب، موجود مادی است، و گاهی خود حجاب مانند گناه، مستور است؛ یعنی خود گناه، حجاب است و نمی گذارد انسان تبهکار جایی را ببیند، ولی حجاب بودن این گناه، مستور است و کسی هم آن را نمی فهمد.
برای اینکه ما به چنین حجابی مبتلا نشویم و بین ما و رسول خدا و نیز بین ما و کلام خدا و خود خدا هیچ حجابی نباشد، باید گناه نکنیم؛ زیرا اولین قدم در تهذیب روح، انجام واجب و ترک حرام است. کسانی که این حجاب را برطرف نکرده و مبتلا به آن شده اند، نه تنها در دنیا به لقای حقّ، موفّق نیستند، بلکه در آخرت نیز که ذات اقدس اِله، ظهور بیشتری دارد محجوبند؛ چنانکه میفرماید: (اِنَّهُم عَن ربِّهم یومئذٍ لَمَحجوبون) بدترین کیفر و تلخترین عقاب برای تبهکاران، این است که روزی که خدای (نورُ السَّماوات والأَرض) با آن نور ظهور میکند و همگان خدا را با چشم دل میبینند، این گروه تبهکار از شهود جلال و جمال حق محروم و محجوبند.
اصل اینکه گناه حجاب است در بیانات نورانی امام سجّاد (علیه السلام) در دعای ابوحمزه ثمالی و دعای امام هفتم (علیه السلام) که در روز مبعث خوانده میشود، آمده که به خدا عرض میکنند: «... وأنَّ الرّاحل إلیک قریبُ المسافَة وأنَّک لاتَحْتجِبُ عَنْ خَلقِکَ إلاّ أن تحجُبَهُم الْاءَعْمالُ دونَک»: پروردگارا! اگر کسی اهل سیر و سلوک باشد و بخواهد به سوی تو سفر کند، راه وی به تو، نزدیک است و تنها چیزی که نمی گذارد انسان، راه نزدیک را طی کند همان عمل بد بندگان است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: «بَینکم و بین الموعِظَةِ حجابٌ من الغُرّة»[3]: علّت این که موعظه در شما اثر نمی کند مغرور بودن شماست. انسانی که با بیماری جزئی از پا در میآید و با حادثه ای زمینگیر میشود باز مغرور است! این غرور، حجاب او است ونمی گذارد انسان، متّعِظ شود. موعظه، همان حالت «جذبُ الخلق اِلی الحقّ» است. پس غرور و غفلت و سایر رذایل اخلاقی حجابند و نمی گذارند انسان، حق را بیابد. به همین جهت انسان عمری به بیراهه میرود و هر دری را میزند سرشکسته برمی گردد.
برگرفته از کتاب «مبادی اخلاق در قرآن» تالیف استاد آیت الله جوادی آملی، صفحات 201 تا 203