من شوخی نیستم...! (بخش چهارم)-صفات روز قیامت
ما آدما در دسته بندی جانوران به 2 دسته معمولی و عجیب، به نظرم جزو جانوران عجیب و غریب هستیم! البته دلایل زیادی برای این حرفم می تونم بیارم، ولی به دلیل ضیق وقت فقط به یه دلیل اشاره می کنم و بقیه رو موکول می کنم به وقت دیگه ای!
اون دلیل می تونه این باشه که، ...
جدّی ترین موضوعات عالم رو شوخی می گیریم، و شوخی ترین موضوعات عالم رو جدی می گیریم!!!!
حالا فکر کنم شما هم با من هم نظر شده و انسان ها رو جزو عجیب ترین جانوران موجود در عرصه هستی بدونید! مثلاً هیچ وقت نمیبینید که یه روباه بره و با دم شیر بازی کنه! یا یه آهو بره روبروی یه یوزپلنگ کُری بخونه! و یا ...چون اینا فرق شوخی و جدی رو می فهمن ولی ما آدما خیلی وقتا جای اینا رو عوضی می بینیم!
یکی از موضوعاتی که کاملاً جدیه و همه مون، شاید بارها اونو شتر نامیدیم و گفتیم یه زمانی درِ خونه ما می خوابه، «مرگ» نام داره، در حالی که شوخی می پنداریمش و هیچ توجهی به اون نداریم.
من هم به سهم خودم و در راستای روشنگری در این خصوص، بخشهایی از کتاب «حیات پس از مرگ»، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)، رو به نقل از سایت کتابخانه دیجیتال مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، آماده کردم، که بصورت بخش بخش تقدیم می کنم.
خوندن این کتاب رو به همتون پیشنهاد می کنم.
فصل چهارم: صفات روز قیامت
خداى تعالى فرموده است:یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفى عَلَىاللَّهِ مِنْهُمْ شَىْءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(116).
و:یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ مالَکُمْ مِنَاللَّهِ مِنْ عاصِمٍ(117).
و:... مالَکُمْ مِّنْ مَلْجأٍ یَّوْمئِذٍ وَمالَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ(118).
و:یَوْمَ لا یُغْنى مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً(119).
و:... ولا یَکْتُمُونَاللَّهَ حَدیثاً(120).
و:وَاْلاَمْرُ یَوْمَئِذٍ للَّهِِ(121) و آیات دیگر.
این آیات، روز قیامت را به صفاتى توصیف نمودهاند که در ظاهر امر مختص به قیامت نیستند، چه «مُلک» و «امر» و «قدرت» همواره از آن خداست و موجودات نیز دائماً در مقابل خداوند آشکار و غیر پنهانند. و هیچگاه در برابر او نه پناهگاهى است و نه ملجأاى.
لکن خداوند فرموده:... وَلَوْ یَرَى الَّذین ظَلَمُوا اِذْیَرَوْنَ الْعَذابَ اَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِِ جَمیعاً وَاَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ * اِذْتَبَّرَأَ الَّذین اُتّبِعُوا مِنَ الَّذین اتَّبَعُوا وَرَاَوُا الْعَذابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلاَسْبابُ(122).
و در آن خبر داده است که اسباب و روابط در آن هنگام همگى قطع مىگردند و تمام ارتباطات و تأثیراتى که موجودات در نظام موجودشان در عالم جسم و جسمانیات و نیز در عالمى که به دنبال آن مىآید، دارند، به زودى همگى از بین خواهند رفت و نتیجتاً نه شیئى در شىء دیگر تأثیر خواهد نمود و نه شیئى از شىء دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئى نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانى خواهد رسید. اگر شرایط همان شرایطِ اسباب و روابط بود و روز قیامت نیز چنین روزى بود، هیچ حکمى از احکام موجودات، از وضع کنونىاش تخلّف نمىنمود و زایل نمىگشت مگر با بطلانِ ذواتِ موجودات و انقلاب ماهیات. و چون کلمات خداوند تغییر ناپذیر است، این امر نیز محال مىگردد. بنابراین، آنچه که زایل مىگردد و برداشته مىشود همانا وجودهاى سرابى این موجودات است، وجودهایى که به خداوند سبحان قائم و ثابتند و الاّ فى نفسه باطل و هیچاند. نتیجتاً تنها نسبت آنها با خداوند باقى مىماند و دیگر نسبتها همگى باطل مىگردند. و از آنجایى که در نفس خویش باطل بودهاند، بنابراین، تنها بطلانشان منکشف (آشکار) مىگردد، نه اینکه (وجود داشته باشند و) باطل گردند، تنها حقیقتِ امر، ظاهر مىگردد یعنى این حقیقت که نه وجودى براى غیر اوست و نه تأثیرى، نه کسى جز او مالک است و نه کسى جز او صاحب ملک است. و این همان گفته اوست که:
مالِکِ یَوْم الدّین(123).
و:یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَاْلاَمْرُ یَوْمئِذٍ للَّهِِ(124).
و:... لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ(125).
برآنچه گفتیم یعنى انکشاف بطلان موجودات سرابى و اسباب ظاهرى نه خود بطلان آنها، این سخن خداوند دلالت مىکند:... وَلَو تَرى اِذِالظَّالِمُونَ فى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمْ(126) تا آنجا که:لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ(127)؛ زیرا با وجودى که در هنگام مرگ شخص، هنوز اسباب و روابط در دنیا باقى است، این آیه آنها را باطل شمرده است. بنابراین تنها بطلان آنها منکشف مىگردد (چه از ابتدا باطل بودهاند)
در نهجالبلاغه، در خطبهاى حضرت مىفرماید:«و بعد از فناى دنیا خداوند تنها مىگردد و هیچ شیئى همراه او نیست. و همانطور که قبل ازخلق عالم تنها بوده، همانگونه هم بعد از فناى آن تنهاست؛ نه زمانى وجود دارد نه مکانى، اجلها و زمانها معدوم مىگردند و سالها و لحظهها ناپدید مىگردند و هیچ شیئى جز خداوند واحد قهّار که برگشت همه امور به سوى اوست، باقى نمىماند».
در «احتجاج» از هشام بن الحکم در ضمن سؤالهایى که از حضرت صادق (علیه السلام) مىنمود، آمده است:«آیا روح بعد از خروجش از قالب خویش، متلاشى مىگردد و یا اینکه باقى مىماند؟ حضرت پاسخ داد: آرى، روح باقى خواهد ماند تا اینکه در صور دمیده شود و در آن زمان همه اشیاء باطل خواهند گشت؛ نه حسى خواهد ماند و نه محسوسى. سپس همه اشیاء به وجودشان باز خواهند گشت همانگونه که مدبرشان آنها را خلق نموده بود. این عمل بعد از چهارصد سال، که در آن هیچ خلقى وجود ندارد، به وقوع مىپیوندد و این چهارصد سال، فاصله بین همان دو نفخه است».
مطالعه بخش چهارم با رفتن به
در تفسیر قمى از حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثى نقل گشته است:«سپس خداوند عزّوجل مىگوید: امروز ملک از آن کیست؟ و به خود پاسخ مىدهد: از آنِ خداى یکتاى قهّار».
در توحید از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثى آمده است:«خداوند مىگوید امروز ملک از آن کیست؟ به دنبال آن ارواح انبیا و فرستادگان و حججش به سخن آمده و گویند: از آنِ خداىِ واحد قهّار».
در تفسیر قمّى از امام سجّاد (علیه السلام) در حدیثى آمده است:«در آن هنگام خداوند قهّار با صداى بلند و رسایى که همه قسمتهاى آسمان و زمین بشنوند، ندا درمىدهد که امروز ملک از آن کیست؟ و چون هیچکسى پاسخ نگوید،خود به عنوان پاسخگوى خویش ندا دهد: از آنِ خداىِ واحد قهّار».
در بیانات ائمه علیهم السلام که همگى یک زبانند، دقّت کنید که چگونه بین فناى آسمانها و زمین و وجودشان، بین زوال سالها و لحظهها و ثبوتشان، بین فقدان پاسخگوى نداى خداوندى و وجود آن، چگونه بین همه اینها جمع نمودهاند. سپس به پاسخ خداوند به خویشتن دقت کنید:للَّهِِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، به هریک از اسماء «واحد» و «قهّار» توجه کنید و جوانب امر را درنظر بگیرید تا صحّت آنچه را که کمى قبل استنباط نموده بودیم، دریابید.
بطلان اسباب در روز قیامت
حال هنگامى که وجود مستقل از اشیاء زایل گشت، همه ثبوتات به یک سرى تحققات سرابى و وهمى باز خواهد گشت و همه سبب و مسببات باطل خواهد شد که همان سخن الهى است:
... مالَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ(128).
و:ما لَکُمْ مِّنْ مَلْجَاءٍ یَوْمَئِذٍ وَما لَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ(129).
و:ما اَغْنى عَنّى مالَیهْ * هَلَکَ عَنّى سُلْطانِیَهْ(130).
و:یَوْمَ لا یُغْنى مَوْلىً عَنْ مَّوْلىً شَیْئاً(131).
و:... لا بَیْعٌ فیهِ وَلا خِلالٌ(132).
و:... وَلا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ(133).
و:ثُمَّ قیل لَهُمْ اَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِاللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّابَلْ لَّمْ نَکُنْ ندْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُاللَّهُ الْکافِرینَ(134).
این گفته آنان بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا ... که مرادشان این است که ما قبل از قیامت، غیر خدا را نمىخواندیم و شریکى را نمىپرستیدیم، نشانه فریب خوردگى آنان به سراب و بازىِ دنیاست که در حقیقت باطل و پوچ بوده است. خدا در اینجا فرموده است که بدینگونه کافرین را گمراه مىسازد. و نزدیک به همین معناست این سخن خداوند که:
... ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذین اَشْرَکُوا مَکانَکُمْ اَنْتُمْ وَشُرَکائُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَقالَ شُرَکائُهُمْ مَّا کُنْتُمْ اِیَّانا تَعْبُدُونَ(135).
و:... تَبَرَّأنا اِلَیْکَ ما کانُوا اِیَّانا یَعْبُدُونَ(136) و همه اینها به این کلام الهى برمىگردند که:ما تَعْبُدُونَ مِن دوُنِهِ اِلاَّ اَسْماءً سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَآباُؤکُمْ مَّا اَنْزَلَاللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ(137).
و:وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلأِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ(138).
برطرف شدن حجابها و آشکار گشتن پنهانها در روز قیامت
هنگامى که سببها یعنى همان مراتب مترتّبهاى که داراى وجود معیّن و مُقَدرى هستند و نیز تأثیرات میان آنها باطل گشتند، در این صورت حکم باطن، ظاهر مىگردد. و این واضح است که «ظاهر» به واسطه «باطن» ظاهر مىگردد، بنابراین، در این هنگام غیب و شهادت متحد مىگردند؛ زیرا هر شیئى فى نفسه شهادت است و «غیب» معنایى نسبى است که با فقدان شیئى نسبت به شىء دیگر و ناپدید گشتن یکى از دیگرى ، متحقّق مىگردد. حال مىخواهد این عدم درک از جانب حسّ باشد یا سبب دیگر، فرقى نمىکند.
با از بین رفتن اسباب، هرگونه حجابى که اشیاء را از یکدیگر پنهان مىسازد، از میان خواهد رفت. و این همان سخن خداوند است که:
یَوْمَ هُمْ بارِزوُنَ لا یَخْفى عَلَىاللَّهِ مِنْهُمْ شَىْءٌ.
و:وبَرَزُوا للَّهِِ جَمیعاً ...(139).
و:... فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ(140).
و نیز از همین باب است:یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ(141).
و:اَفَلا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فِى الْقُبُورِ * وَحُصِّلَ ما فِى الصُّدُورِ * اِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ(142).
و:یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلاَبَنُونٌ * اِلاَّ مَنْ اَتَىاللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ(143) شاید بتوان آیات و روایاتى را که در باره «بروز ارض» آمده است بر همین آیات بالا حمل نمود.
«در کافى» از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد آیه:یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ ... نقل شده است که:«مراد، قلب سلیمى است که خدایش را در حالى ملاقات کند که هیچکس جز او در آن نیست. و سپس فرمود: و هر قلبى که در آن شرک و یا شکى باشد، ساقط و بىثمر است. و مراد آنان (پیغمبران و اولیا) از زهد در دنیا، همانا این بوده است که قلبهاشان از غیر آخرت فارغ شود و تنها بدان توجه داشته باشد».
البته این گفته خداوند:کَلاَّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمئذٍ لََّمحْجُوبُونَ(144) منافاتى با آنچه که بیان کردهایم، ندارد؛ زیرا همانطور که خواهد آمد، این آیه، تکریمى را که تنها از آنِ مؤمنین است، از غیر آنان نفى مىنماید. در حقیقت این آیه تصدیقى است براى این قانون خداوندى که مىگوید:«جزا در گرو اعمال است و نفس هرچه از خوبیها کسب نماید به نفع او خواهد بود و هرچه از بدیها، به ضرر خویش» و چون این گروه در دنیا در مقابل خداوند بر خویشتن حجابى افکندند ناچار در روز قیامت نیز باید مصداقش آشکار گردد. و این همانند آن سخن خداست که:یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَیُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُونَ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سالِمُونَ(145).
«قیامت» محیط است بر دنیا و برزخ
بطلان اسباب و زایل گشتن حجابها و آشکار شدن باطنى که محیط به ظاهر مقوم آن است، همگى مىرسانند که «قیامت» محیط بر این نشأه مىباشد و نیزمحیط بر آنچه که در آن است و یا به دنبال آن خواهد آمد.
باطن، ظاهر را داراست و ظاهر نزد او حاضر است لکن عکس آن صحیح نیست و این همان گفته خداست که:
وَیَقُولُونَ مَتى هُوَ قُلْ عَسى اَنْ یَکُونَ قَریباً(146).
و:فَلَمَّا رَاَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا(147).
و:اُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریبٍ(148)
و:وَما اَمْرُالسَّاعَةِ اِلاَّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ(149).
و:یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ(150).
و از همین باب است:وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبقَتْ مِنْ رَبِّکَ اِلى اَجَلٍ مُسَمًّى لَّقُضِىَ بَیْنَهُمْ(151) «سبق» نسبت به شىء معین، موجب حائل گشتن یا «حیلولت» مىشود. مثلاً اگر بگویید «سبقت الى مکان کذا» معنایش این است که شىء دیگرى وجود دارد که شما بین آن شىء و مکان مورد نظر حائل گشتهاید قبل از آن که شىء بتواند به آنجا برسد. بنابراین سبقت کلمه خداوندى نسبت به «اجل مسمى» که همان وَلَکُمْ فِى اْلاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتاعٌ اِلى حینٍ(152) است، مىرساند که «قیامت» بدانان (مردم) محیط و نزدیک است و اگر سدى که خداوند در مقابلشان قرار داده، نباشد، قضاوت قاطعانه قیامت همه آنان را دربر خواهد گرفت.
آیات زیر نیز از همین بابند:کَاَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا اِلاَّ عَشِیَّةً اَوْضُحیها(153).
و:کَاَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَسُوا اِلاَّ ساعَةً مِّنْ نَهارٍ(154).
و:قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِى اْلاَرْضِ عَدَدَ سِنینَ * قالُوا لَبِثْنا یَوْماً اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْئَلِ العادّینَ * قالَ اِنْ لَّبِثْتُمْ اِلاَّ قَلیلاً لَّوْ اَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(155).
و:وَقالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى کِتابِاللَّهِ اِلى یَوْمِ الْبَعْثِ(156).
ظهور خداوند سبحان در آن روز
آنچه از آشکار گشتن «باطن» و بطلان «ظاهر» بیان داشتیم، موجب مىگردد که در آن روز خداوند سبحان ظاهر شود، حجاب مهیّات مرتفع مىگردد و ستر هویّات درهم دَرَد. همه در مسیرشان به غایت غایات رسند و در کوشش و رجوعشان به منتهاى نهایات. این همان سخن الهى است که:
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسیها * فیمَ اَنْتَ مِنْ ذِکْریها اِلى رَبِّکَ مُنْتَهیها(157).
و:اَنَّ اِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى(158).
و:یا اَیُّهَا اْلأنْسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ(159) .
و:اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و:اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ و:اِلَیْهِ الْمَصیرُ و:اَلا اِلَىاللَّهِ تَصیرُاْلاُمُورُ(160).
و:یَقُولُونَ مَتى هذَاالْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * قُلْ اِنَّماالْعِلْمُ عِنْدَاللَّهِ(161).
و:یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسیها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّى لا یُجَلّیها لِوَقْتِها اِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لا تَأْتیکُمْ اِلاَّ بَغْتَةً یَّسْئَلُونَکَ کَاَنَّکَ حَفِىٌّ عَنْها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَاللَّهِ وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ(162).
سؤال کنندگان چون پنداشتهاند که قیامت امرى زمانى است که در رشتهاى متصل به زمان آنان قرار دارد، پرسیدهاند که وقت آن کى است؟ خداوند آنان را از این مطلب به مطلب دیگرى که در خور فهم آنان باشد منصرف ساخته است و چون آنان در این مطلب اصرار ورزیدند پاسخشان داده است که علم بدان، از نزد او آشکار و بروز نخواهد کرد و اصلاً علم به قیامت بذاته براى غیر خدا، آشکار نشدنى است، نه به جهت معلومات ناقص ما، بل بنا به مصلحتى، پنهان شده است. به همین دلیل هم خداوند به دنبال کلام ایشان، عبارت:وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ را آورده است.
برطرف شدن ظلمت در روز قیامت
هنگامى که در روز قیامت، حجاب «مراتب» و «هویّات» برداشته شد و هیچ شیئى شىء دیگر را پنهان نساخت، در آن زمان فضا، فضاى نور خواهد بود چه هویّات همگى تغییر یافته و نورانى شدهاند. این همان گفته خداست که:
وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً(163).
و:یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلاَرْضُ غَیْرَاْلاَرْضِ وَالسَّمواتُ وَبَرَزُوا للَّهِِ الْواحِدِالْقَهَّارِ(164).
وَاْلاَرضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَالسَّمواتُ مَطْویَّاتٌ بِیَمینِهِ.
تا آنجا که:وَاَشْرَقَتِ اْلاَرضُ بِنُورِ رَبِّها(165).
و:وَاِنَّ الدَّار الآخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوانُ(166).
و:وَاِذَااْلاَرْضُ مُدَّتْ * وَاَلْقَتْ ما فیها وَتَخَلَّتْ(167).
و:وَاَخْرَجَتِ اْلاَرضُ اَثْقالَها(168).
در تفسیر قمى در حدیثى از امام سجاد (علیه السلام) راجع به تُبَدَّلُ اْلاَرْضُ غَیْرَاْلاَرْضِ آمده است:«مراد از غَیْرَاْلاَرْضِ زمینى است که بر آن گناهى صورت نگیرد، زمینى که آشکار و ظاهر است و بر آن هیچ کوهى و هیچ نباتى یافت نمىشود، همانطور که در اوّل، خداوند آن را هموار ساخته بود. و عرشش را بر آب استوار خواهد کرد همانطور که اوّل بار «عرش» تنها با تکیه بر عظمت و قدرت خداوندى چنین بود».
آنچه که از آیات در مورد نورانى گشتن موجودات، استفاده نمودیم، منافاتى ندارد با آیاتى که نور را از کافر نفى مىکند، همچون:
وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فمالَهُ مِنْ نُورٍ(169).
و:نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمى(170).
و:یَوْمَیَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ امَنُوا انْظُرُ ونانَقْتَبِسْ مِنْنُّورِکُمْ(171).
چه خداوند در مورد مؤمنین فرموده است:یَسْعى نُورُهُمْ بَیْن اَیْدیهِمْ وَبِاَیْمانِهِمْ(172).
و:لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ(173).
و:... کَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها(174).
و:... اَوْلِیاءُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُماتِ(175).
اینها همه ظهور ظلماتى است که خود در دنیا براى خویش خریدهاند و ناگزیر در آخرت باید برایشان آشکار گردد. بنابراین، در آنجا دو چیز وجود دارد: ظلمت و نورى که خداوند نصیب مؤمنین ساخته و مشرکین از آن بىبهرهاند.
نظیر همین مطلب در مورد برداشته شدن حجاب میان انسان و پروردگارش، گذشت.
عبارات دیگرى از قرآن در همین باب وجود دارد:فَاَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى اِنَاللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(176).
فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ(177).
در اینجا روایاتى هست که مىگوید. مشرکین در روز قیامت دروغ مىگویند. این امر، همانطور که در جایى دیگر نیز گفتهایم، ظهور معصیتى است که در دنیا بدان اقدام نمودهاند و نتیجتاً با این مطلب که روز قیامت قابلیت کذب ندارد، ناسازگار نیست؛ زیرا هرکارى که انسان انجام مىدهد و یا هر فضیلت و رذیلتى که کسب مىکند، ناچار باید روز قیامت آشکار گردد، چه خداوند فرموده است:وَلا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً(178).